مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سحر که چلچـلهها بال شوق وا کردند سفر به دشت دلانگـیـز لالـهها کردند سفر به سوی سلیمان، سفر به سمت بهار سـفـر به آیـنـه بـا هُـدهُـد سـبـا کـردنـد به سـایـهسـار نـبـوّت در آسـتانۀ وحی مـلائک از سـر اخـلاص رَبَّـنـا کردند شنـیـدهاند که در دامن رسـول خداست عطیّهای که به زهرای او عطا کردند به شوق آنکه بچـیـنـند گـل ز دیدارش فرشـتـگـان مـقـرّب، خـدا خـدا کـردند سرود عاطفه را با مهاجـران خواندند به رسم سابقه، انـصار را صدا کردند به یک نـگـاه مـحـبت امـیـدها بـسـتـند شبی که دیده به دیدار دوست وا کردند در او ترانۀ خورشید و ماه جاری بود اگر تلاوتِ وَالشّـمسِ وَالضُّحـی کردند مـدیـنه شـاهـد لبـخـنـد نـاز کـوثـر بود که جشن عاطفه وعشق را به پا کردند حـدیـث روشـن مـعـراج سـیـدالـشـهـدا حکـایـتـیست که با خـیـل انـبیا کردند جـمـال دلـکـش این ماه را، نگـاه کـنید که نـذر بـوسـۀ پـیـغـمـبـر خـدا کـردند دخیلِ اشک به ششگوشۀ ضریحِ حسین گره زدند و به اصحاب او دعـا کردند حسین گفت به یاران، حدیثی از عرفات که دست شُسته ز جان، روی بر منا کردند حسین درس شهادت به عاشقان آموخت که هر کجا چـمـنی بود، نـیـنـوا کردند حـسین داد به هر روز رنگ عـاشورا بـنـیاُمـیّه اگـر عـیـد را عــزا کـردنـد حـسـین روح شهـامت دمـیـد در گلها که ارغوان و شقایق به خون شنا کردند حسین غـرق منـاجـات بود مثل نـسـیم نـگـاه زیـنـب او را گـرهگـشـا کـردنـد مجـاهـدان فـضیـلت به عـرصـۀ ایـثار به این امـامتِ بـشـکـوه اقـتـدا کـردنـد تمتّعی که حسین از ثواب عمره گرفت حـصار محـکـم آئـین مصطـفی کردند به پاس آن همه سعی بلیغ و صبر جمیل جـمـال روشـن او را خـدانـمـا کـردنـد به سـاق عـرش نـوشـتـنـد نـام ثــارالله بر این صحـیفۀ فرخـنده مرحـبا کردند شمیم تربت پاکش به هر کجا که رسید کـبــوتـران حـرم نـیـت شـفــا کــردنـد حیات در نظر او عقیده است و جهـاد که این ودیعه نهـان در نهـاد ما کردند به آفتاب قسم، جلـوه در محبت اوست خوش آن گروه که بر عهد او وفا کردند »شفق» به ساقی لبتشنگان چو دل میبست »معاشران گره از زلف یار وا کردند« |